تلنگر
#شیخی_که_عاشق_دخترکافرشد??
✍شیخ که ناگهان مجذوب دخترک شد ، نتوانست نگاهش را از وی بردارد و لحظاتی به طور مداوم به او نگاه کرد. عشق دخترک در دل شیخ افتاد. فورا از مناره پایین آمد و بدون اینکه نماز جماعت را برگزار کند ، مسجد را ترک کرد و به در خانه دخترک رفت.
پس از در زدن ، پدر دخترک در را باز کرد. شیخ خود را معرفی کرد و ماجرا را گفت و سپس از دخترک صاحب خانه خواستگاری کرد. صاحب خانه هم موافقت خود را اعلام کرد و گفت: با توجه به جایگاه و شهرت شما ، بنده هم موافقم ازدواج شما هستم اما مشکلی وجود دارد و آن هم این است که ما کافر هستیم.
شیخ که فریب شیطان را خورده و کاملا عاشق شده بود فورا گفت: مشکلی نیست. بنده هم کافر می شوم. بلافاصله هم خروج خود از اسلام را اعلام کرد و کافر شد.
سپس پدر دخترک گفت: البته قبل از ازدواج باید با دخترم هم دیدار کنی تا شاید او هم شرطی برای ازدواج داشته باشد.شیخ موافقت کرد و پیش دخترک رفت. دخترک کافر از شیخ خواست که برای اثبات عشقش به او ، جرعه ای شراب بنوشد. شیخ که فریب خورده بود فورا پذیرفت و جرعه ای که برایش آورده بودند را خورد.
دخترک به خوردن شراب بسنده نکرد و گفت: آخرین شرط من این است که قرآن را جلوی من پاره کنی. شیخ که خود را در یک قدمی ازدواج با دخترک می دید ، شرط آخر او را هم پذیرفت و بعد از اینکه یک جلد قرآن کریم برایش آوردند ، قرآن را مقابل دخترک و پدرش پاره پاره کرد.
ناگهان دخترک ، عصبانی شد و با فریاد خطاب به شیخ گفت: از خانه ما برو بیرون. تو که بخاطر یک دختر به ۳۰ سال نمازت پشت پا زدی ، چه تضمینی وجود دارد که مدتی بعد بخاطر یک دختر دیگری به من که تازه وارد زندگی تو شده ام ، پشت پا نزنی؟!
شیخ که ناکام مانده بود ، با ناراحتی از خانه دخترک کافرخارج شده و سپس برای همیشه شهر را ترک کرد.